loading...
پایگاه اهل سنت والجماعت اقراء
نوری بازدید : 28 1390/06/18 نظرات (0)
 (آنگاه پدرش رو به ابراهیم كرد و) گفت:

ای ابراهیم آیا تو از خدایان من رویگردان شدی؟ اگر (از گفتارت) باز نایستی. بی شك سنگسارت می كنم و (اكنون) برای مدتی طولانی از من دور شو.

ـ (ابراهیم) گفت: با تو وداع می كنم و از پروردگارم (.... آنكه مرا آفرید، پس همو هدایتم می كند، و آن كه مرا
می خوراند و آشاماند و چون بیمار شوم، شفا می بخشد و آن كه مرا می میراند، سپس زنده می كند و آن كه امیدوارم كه در روز قیامت خطایم را بیامرزد) برایت آمرزش خواهم خواست كه او به من مهربان است و از شما و آنچه جز خدای یگانه می خوانید، كناره می گیرم و پروردگارام را می خوانم، باشد كه چون پروردگارم را بخوانم، محروم نشوم.





ـ پروردگارا به من حكمت ارزانی دار و مرا به صالحان و شایستگان بپیوند و برای من در میان آیندگان آوازه نیكو بگذار و مرا، از وارثان بهشت پرنعمت بگردان و پدرم را، بیامرز كه سخت از گمراهان است و در روزی كه خلایق برانگیخته می شوند، ‌خوار و رسوایم مساز. روزی كه نه مال سود دارد و نه فرزندان، مگر كسی كه دلی پاك به نزد خدا بیاورد.......





ـ آنگاه كه با دلی وارسته (از شرك و هوا) به سوی پروردگارش آمد ....

ـ به پدر و قومش گفت:

این مجسمه ها چیست كه معتكف آستانشان شده اید؟

ـ گفتند: پدرانمان را دیدم كه آنها را می پرستیدند.

ـ گفت: هر آینه شما و پدرانتان در گمراهی آشكار بوده اید.

ـ گفتند: آیا حق را برای ما آورده ای یا ما را به بازی گرفته ای؟

ـ گفت: (هزل و بازی و نیست) بلكه پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمین است؛ آن كه آنها را آفریده و من بر این سخن گواهانم و به خدا سوگند كه چون پشت كنید و بروید، برای بتانتان چاره ای خواهم اندیشید.

ـ پس نگاهی به ستارگان كرد و آنگاه گفت: همانا من بیمارم، (لذا) از او روی گردانده،‌ برگشتند. (پس) پنهانی به سوی خدایانشان رفت و گفت: آیا چیزی نمی خورید؟‌شما را چه شده كه سخن نمی گویید؟ (آنگاه) نهانی ضربتی محكم بر آنها زد، آنها را خرد كرد، جز بت بزرگشان را تا مگر به آن رجوع كنند.

ـ (چون مردم باز آمدند) گفتند: چه كسی با خدایان ما چنین كرده است؟‌همانا او از ستمكاران است.

ـ گفتند: شنیده ایم جوانی كه به او ابراهیم می گویند، از آنها (به بدی) یاد می كند.

ـ گفتند: پس او را پیش چشم مردم بیاورید، تا گواهی دهنددرست است.

ـ آنان شتابان نزد او آمدند، گفتند: ای ابراهیم آیا تو با خدایان ما چنین كرده ای؟

ـ گفت: بلكه این كار را (بت) بزرگشان كرده است. از آنها بپرسید، اگر سخن می گویند.

ـ پس بخود آمدند و (با یكدیگر) گفتند: همانا شما ستمكارید. آنگاه سرافكنده شدند و (گفتند) تو خود می دانی كه اینان سخن نمی گویند.

ـ گفت:آیا چیزهایی را به جای خدا می پرستید كه نه شما را سود می رساند، نه زیان؟ اف بر شما و بر آنچه سوای خدا می پرستید. آیا عقل را به كار نمی بندید؟‌آیا چیزهایی را می پرستید كه خودمی تراشید و حال آنكه خداوند شما و آنچه را می كنید، آفرید. خدا را بپرستید و از او بترسید،‌این برایتان بهتر است اگر می دانستید .....





ـ پاسخ قومش جز این نبود كه گفتند: او را بكشید یا بسوزانید. گفتند: اگر می خواهید كاری بكنید،‌او را بسوزانید و خدایان خویش را یاری كنید. برایش بنایی بسازید و او را در آتش اندازید.

ـ گفتیم ای آتش بر ابراهیم سرد و سلامت باش و خواستند برای ابراهیم مكری بیندیشند، پس آنان را زیانكار و فروتر ساختیم. خدا از آتش نجاتش داد، براستی كه دراین (حكایت) برای مومنان عبرتهاست......







ـ پس لوط به او ایمان آورد و (ابراهیم) گفت:

من به سوی پروردگارم مهاجرت می كنم؛ همانا او پیروزمندو حكیم است. و او و لوط را به سرزمینی كه در آن برای جهانیان بركت نهاده ایم، رهانیدیم.





ـ (ابراهیم) گفت: پروردگارا،‌ مرا (فرزندی) صالح ببخش.

ـ پس او را به پسری بردبار (اسماعیل نام) مژده داده ایم ......





ـ .....و برای ابراهیم جای آن خانه را تعیین كردیم (و گفتیم كه) : با من چیزی را شریك ساز و خانه ام را برای طواف كنندگان و ایستادگان (به نماز) و راكعان و ساجدان پاكیزه دار........









ـ آنگاه كه ابراهیم و اسماعیل پایه های خانه (كعبه) را بالا می بردند (عرض كردند) :

پروردگارا، از ما بپذیر كه تو شنوای دانایی، پروردگارا ما دو تن را فرمانبردار خویش قرار بده و از نسل ما نیز امتی فرمانبردار خود، (پدید بیاور) و به ما احكام عبادتمان را بیاموز و توبه ما را بپذیر كه تو توبه پذیر مهربانی. پروردگارا از میانشان پیامبری بر آنها برانگیز كه آیات تو را بر ایشان بخواند و آنان كتاب و حكمت بیاموزد و پاكشان سازد كه همانا تو پیروزمند و حكیمی.

ـ و ابراهیم گفت: پروردگارا این شهر را امن بگردان و من و فرزندانم را از پرستش بتان دور بدار. پروردگارا همانا این (بت) ها بسیاری از مردم را گمراه كرده اند. پس هر كه پیروی ام نماید،‌از من است و هر كه نافرمانی ام كند، تو آمرزنده مهربانی. پروردگارا، من برخی از فرزندانم را به دره ای بی كشت و زرع نزد خانه گرامی تو مسكن دادم، پروردگارا، تا نماز بپا دارند، پس دلهای از مردم را چنان كن كه به سوی آنها گرانید و از میوه ها روزی شان ده، باشد كه سپاس بگزارند. پروردگارا توبه هر چه پنهان و آشكار می كنیم، آگاهی و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خدا پوشیده نیست. سپاس و ستایش آن خدایی را كه در پیری اسماعیل و اسحاق را به من بخشید. حقا كه پروردگارام شنونده دعاست.....





ـ .... چون (پسر) به حد كار و كوشش با وی رسید، گفت: ای پسركم، من در خواب می بینم كه گلوی تو را
می برم،بنگر تا رای تو چیست؟

ـ گفت: ای پدر، به هر چه مامور شده ای، عمل كن كه اگر خدا بخواهد، مرا از صابران خواهی یافت.

ـ پس چون هر دو تسلیم (امر حق) شدند و وی را بر پیشانی افكند،‌او را ندا دادیم كه: ای ابراهیم، به درستی كه آن خواب را حقیقت بخشیدی. همانا ما نیكوكاران را این گونه پاداش می دهیم هر آینه این آزمایش روشن و آشكار بود و او را به ذبحی بزرگ باز خریدیم و نام نیكش را در نسلهای بعد باقی گذاشتیم. درود بر ابراهیم، ما نیكوكاران را این چنین پاداش می دهیم، همانا او از بندگان مومن ما بود ......







ـ .... همانا فرستادگان ما به بشارت نزد ابراهیم آمدند هنگامی كه بر او وارد شدند، گفتند: سلام

ـ گفت: سلام، شما مردمی ناشناسید! پس نهانی به سوی كسان خود رفت و بدون درنگ گوساله فربه بریانی آورد. آن را نزدشان گذاشت و گفت: آیا نمی خورید؟ و چون دید دستشان را به آن دراز نمی كنند، ناشناس و بیگانه شان شمرد و دلش از آنها هراسان گردید، گفت: ما از شما بیمناكیم.

ـ گفتند: مترس ما به قوم لوط فرستاده شده ایم،‌ ما تو را به پسری دانا بشارت می دهیم. او و را به اسحاق پیامبری از نیكان و صالحان بشارت دادیم.

ـ گفت: آیا بشارتم می دهید با آنكه پیری من فرا رسیده؟ پس به چیز مژده می دهید؟

ـ گفتند: ما تو را به حق و درست بشارت دادیم، پس از ناامیدان مباش..

ـ گفت: (آری) و جز گمراهان چه كسی از رحمت پروردگارش ناامید می شود؟

ـ زن او كه ایستاده بود، خندید، پس او را به اسحاق و به دنبال آن به یعقوب بشارت دادیم. پس زنش فریادكنان پیش آمد و بر روی خود زد و گفت: «پیرزنی نازا؟ وای بر من، آیا می زایم و حال آنكه پیرزنم و این شوهرم نیز پیر است؟‌و به راستی این چیزی شگفت انگیز است!

ـ گفتند: آیا از كار خدا تعجب می كنی؟ رحمت و بركات خدا بر شما اهل بیت باد، به راستی او ستوده و بزرگوار است. پروردگار تو چنین فرمود، همانا كه او حكیم و داناست.

ـ .... همانا ابراهیم به تنهایی یك امت بود، خدا را با فروتنی فرمانبردار بود. یكتاپرست بود از مشركان نبود شكرگزار نعمتهای او بود،‌ خدا او را برگزید و به راه راست هدایت فرمود و او را در دنیا نیكویی دادیم و هر آینه او در آخرت از شایستگان است ....
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 17
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 19
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 13
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 16
  • بازدید ماه : 16
  • بازدید سال : 20
  • بازدید کلی : 1,006